اصطلاحات ضروری انگلیسی با مثال های کاربردی 7 :
1. In the Family Way
وقتی زنی آبستن میشود و یا زوجین انتظار بچه دار شدن داشته باشد.
Anna is in the family way again. This is her fourth.
آنا دوباره آبستن شده است. این چهارمین بار اوست
2. To Be Fed up With
وقتی کسی یا چیزی به شدت شمارا آزار می دهد
Mom was finally fed up with the behavior of her neighbor’s dog and called the police.
سرانجام مادر از رفتار آزار دهنده سگ همسایه به پولیس زنگ زند.
3. To Feel Like
وقتی کاری را در احساس و آرزو انجام می دهید نه در عمل.
Do you feel like taking a walk?
آیا احساس می کنید پیاده روی کنید؟
4. To Fire (Someone)
وقتی کسی مرخص و یا از وظیفه اخراج میشود.
The boss threatened to fire her because of her inefficiency.
رئیس او را به دلیل نا کار آمدی اش تهدید به اخراج کرد.
5. Fishy
وقتی گزارشی نادرست بنظر می رسد و یا کسی گزارش نادرست ارائه می دهد.
The facts in his report were rather fishy to everyone in class.
واقعیت های گزارش وی برای همه افراد کلاس بسیار نادرست بود