مروری بر مباحث زبانشناسی
ریشه شناسی
مطالعه خاستگاه و تاریخچه یک کلمه با عنوان ریشه شناسی آن شناخته می شود، اصطلاحی که مثل تعداد زیادی از کلمات فنی ما، از طریق لاتین به ما می رسد، اما ریشه اش در یونانی قرار دارد (“مطالعۀ” Logia + “شکل ریشه ای” Etymon) و نباید با Entomology اشتباه گرفته شود که آن نیز یونانی است (“حشره” entomon).
زمانی که ما با دقت به ریشه شناسی کلمات کمتر فنی نگاه می کنیم، ما به زودی کشف میکنیم که روشهای متفاوت زیادی وجود دارند که از طریق آنها کلمات می توانند وارد زبان شوند.ما باید به خاطر داشته باشیم که این فرآیندها برای مدتی در زبان فعال بوده اند و تعداد زیادی از کلماتی که امروزه کاربرد روزمره دارند، در زمانی، کاربردهای غلط ناپخته زبان تلقی میشدند.اکنون درک کردن نظرات بیان شده در اوائل قرن نوزدهم در مورد «ابداع بی سلیقه ی» کلمهای مثل handbook، یا نفرت بیان شده توسط یک روزنامه لندنی در سال ۱۹۰۹ نسبت به کاربرد کلمه تازه ساخته شده aviation مشکل است.اما کلمات جدید زیادی، همزمان که امروز متداول می شوند، می توانند باعث مخالفت های شدید مشابهی بشوند.
به جای اینکه طوری عمل کنیم مثل اینکه زبان دارد ارزش خود را از دست می دهد، ما میتوانیم ترجیح دهیم که تکامل مستمر کلمات جدید و کاربردهای کلمات قدیمی را به عنوان یک نشانه دلگرم کننده از شور و نشاط و خلاقیت در روشی بنگریم که زبان توسط نیازهای کاربرانش شکل داده می شود.بیایید این روشها را بررسی کنیم.
ابداع
یکی از کم کاربردترین فرآیندهای کلمه سازی در انگلیسی ابداع است، یعنی، اختراع واژه های کاملاً جدید.معمول ترین منابع، اسمهای تجاری اختراع شده برای کالاهای تجاری هستند که نامهای عمومی معمولاً بدون حروف بزرگ برای هر مدل از آن کالا می شوند.مثالهای قدیمی تر عبارتند از nylon, vaseline, zipper و aspirin مثالهای جدیدتر عبارتند از.kleenex, teflon, tylenol, xerox
ممکن است چنین باشد که برای تعدادی از این واژه های اختراع شده خاستگاه فنی مبهمی وجود دارد (برای مثال te(tra)-fl(uor)-on)) اما بعد از اولین ابداعشان آنها تمایل دارند که کلمات روزمره در زبان بشوند.کلمات جدیدی که براساس نام یک شخص یا مکان هستند فردنام نامیده می شوند.زمانی که ما در مورد hoover (یا حتی spangler) صحبت کردیم، ما داشتیم از یک فردنام استفاده می کردیم.فردنامهای رایج دیگر عبارتند از sanwich (از Earl Of sandwich قرن هجدهم که اولین بار اصرار کرد که هنگام قماربازی نان و گوشت را با هم قرار دهند) و jeans (از شهر جنوا در ایتالیا که در آنجا این نوع پارچه اولین بار تهیه شد).برخی فردنامها اصطلاحات تخصصی هستند که براساس نام آنهائی هستند که اولین بار آن چیزها را کشف یا اختراع کردند، از قبیل farenheit (از Gabriel Fahrenheit آلمانی)، volt (از Alessandro Volta اهل ایتالیا) و Watt (از James Watt اهل اسکاتلند).
قرض گیری
همانطور که بیل برایسون در نقل قول قبلاً ارائه شده اظهار داشت، یکی از متداولترین منابع کلمات جدید در انگلیسی فرآیندی است که به طور ساده قرض گیری نامیده می شود،
یعنی اقتباس کلمات از زبانهای دیگر.در سرتاسر تاریخچه اش، زبان انگلیسی تعداد وسیعی از کلمات را از زبانهای دیگر اقتباس کرده است که شامل croissant (فرانسوی)، dope (هلندی)، lilac (فارسی)، piano (ایتالیائی)، pretzel (آلمانی)، sofa (عربی)، tattoo (تاهیتیائی)؛ tycoon (ژاپنی)، yogurt (ترکی) و zebra (بانتو).البته زبانهای دیگر کلمات را از انگلیسی قرض می گیرند، مثل استفاده ژاپنیها از suupaa یا suupaamaaketto (از supermarket) و taipuraitaa (از typewriter)، صحبت کردن مجاریها در مورد kiub, sport و futbal یا بحث کردن فرانسویها در مورد مسائل le stress، حین (نوشیدن) یک لیوان le whisky در طول le weekend.
نوع خاصی از قرض گیری به صورت ترجمه قرضی یا گرته برداری توصیف می شود.در این فرآیند، یک ترجمه ی مستقیم از عناصر یک کلمه در زبان قرض گیرنده وجود دارد.
مثالهای جالب عبارتند از واژه فرانسوی gratte-ciel که بصورت کلمه به کلمه به صورت scrape-sky ترجمه می شود، (cloud scratcher) wolkenkrabber هلندی یا (cloud scraper) wolkenkratzer آلمانی که همه اینها گرته برداریهائی برای skyscraper انگلیسی هستند.
گمان می رود که کلمه انگلیسی superman یک ترجمه قرضی از bermenzsch آلمانی است و اعتقاد بر این است که خود واژه loan از lehnwort آلمانی آمده است.امروزه، برخی اسپانیولی زبانها،perros calientes (به صورت کلمه به کلمه dogs hot) یا hot dog می خورند.مفهوم آمریکائی boyfriend یک قرض گیری، با دستکاری در صوت، در زبان ژاپنی به صورت boyifurendo بود، اما یک گرته برداری به زبان چینی به صورت male friend یا nan pengyu.
ترکیب
در تعدادی از آن مثالهائی که ما اخیراً بررسی کرده ایم، نوعی وصل کردن دو کلمه مجزا برای تولید یک شکل واحد وجود دارد.بنابراین، wort, Lehn ترکیب می شوند تا Lehnwort را در زبان آلمانی بسازند.این فرآیند ترکیب کردن که به صورت تخصصی با عنوان ترکیب شناخته می شود، در زبانهائی از قبیل آلمانی و انگلیسی بسیار متداول است، اما در زبانهایی از قبیل فرانسوی و اسپانیولی به مراتب کمتر رایج است.کلمات مرکب رایج انگلیسی عبارتند از bookcase، doorknob، fingerprint، sunburn، textbook، wastebasket wallpaper، waterbed.
تمام این مثالها اسم هستند، اما ما همچنین می توانیم صفات مرکب را خلق کنیم (low-paid, good-looking) و ترکیبهای صفت (fast) به اضافۀ اسم (food) در کلمه ای مانند fast-food restaurant یا full-time job.این منبع بسیار زایای واژگان جدید در انگلیسی و آلمانی دارای شواهد زیادی است، اما میتواند همچنین در زبانهای کاملاً غیر مرتبط از قبیل Hmong (که در جنوب شرق آسیا صحبت می شود) پیدا شود، که (pot) hwj و (spout) kais را برای تولید(kettle) hwjkais ترکیب می کند.کلمات تازه ساخته شده عبارتند از (flower) paj به اضافه (corn) kws برای(popcorn) pajkws و (bag) hnab به اضافه (put) rau به اضافه (book , paper) ntawv برای (schoolbag) hnabrauntawv.
آمیزه
ترکیب دو شکل مجزا برای تولید یک واژه واحد جدید همچنین در فرآیندی حاضر است که آمیزه نامیده می شود.اما، آمیزه نوعاً با برداشتن فقط ابتدای یک کلمه و وصل کردن آن به انتهای کلمه دیگر انجام می شود.در برخی قسمتهای ایالات متحده آمریکا، محصولی وجود دارد که شبیه gasoline به کار میرود، اما از الکل ساخته می شود، بنابراین کلمه «آمیخته شده» برای اطلاق به این محصول، gasohol است.برای صحبت کردن در مورد تأثیرات ترکیب شده smoke و fog، ما می توانیم از کلمه smog استفاده کنیم.
در مکانهایی که آنها مقدار زیادی از این جور چیزها را دارند، آنها می توانند به شوخی تمایزی بین Smog، (smok+haze) smaze و (smoke+murk) smurk قائل شوند.تعداد دیگری از مثالهای آمیزه که به صورت رایج به کار می روند، عبارتند از (binary/digit) bit، (breakfast/lunch) brunch، (television/broadcast) telecast،(channel/tunnel) chunnel ، (motor/hotel) motel که انگلستان و فرانسه را به هم وصل می کند.فعالیت جمع آوری اعانه در تلویزیون که مثل یک ماراتن به نظر می رسد، چنانکه انتظار میرود، یک telethon نامیده می شود، در حالی که(entertainment/information) infotainment و broadcast/simultaneous) simulcast) آمیزه های جدید دیگری از زندگی با تلویزیون هستند.
برای توصیف ترکیب شدن زبانها، برخی افراد در مورد، (Spanish/English) (Franglais) (French/Anglais) Spanglish صحبت می کنند.در چند آمیزه، ما ابتدای دو کلمه را ترکیب می کنیم، مثلاً در اصطلاحات گرفته شده از فنآوری اطلاعات، از قبیل (teleprinter/exchange) telex یا(modulator/demodulator) modem. همچنین کلمه fax وجود دارد، اما آن یک آمیزه نیست. آن نمونه ای از مقوله بعدی ماست.
برش
عامل کاهش که در آمیزه قابل توجه است، در فرآیند توصیف شده به صورت برش حتی بیشتر به چشم می آید.زمانی این اتفاق می افتد که یک کلمه بیش از یک هجا (facsimile) به شکلی کوتاهتر (fax) کاهش می یابد که معمولاً در گفتار خودمانی شروع می شود.واژه gasoline هنوز هم بکار می رود، اما اکثر مردم در مورد gas صحبت می کنند که از شکل برش داده شده استفاده می کنند.نمونه های متداول دیگر عبارتند از cab (cabriolet)، bra (brassiere)، ad (advertisement)، flu (influenza)، condo (condominium)، cab (cabriolet)، fan (fanatic)، perm (permanent wave)، phone, plane and pub .(public house)
انگلیسی زبانها همچنین دوست دارند که اسمهای همدیگر را کوتاه کنند، مانند Al، Ed، Liz، Mike، Ron، Sam، Sue و Tom.
حتماً در مورد محیط های آموزشی چیز خاصی وجود دارد که برش را تشویق می کنند، زیرا کلمات بسیار زیادی کوتاه می شوند، مثلاً در chem، exam، gym، lab، math، phys-ed، poly-sci، prof و typo.
یک نوع خاص کاستن که در انگلیسی استرالیائی و بریتانیایی مورد حمایت قرار می گیرد، شکلهائی را تولید می کند که به صورت تخصصی با عنوان هیپوکوریسم شناخته می شود.در این فرآیند، یک کلمه طولانی تر به هجائی واحد تقلیل می یابد، سپس y- یا ie- به آخر اضافه می شود. این فرآیندی است که منجر به (television) telly, (moving picture) movie میشود. آن همچنین (barbecue) bookie (bookmaker)، brekky (breakfast)، hankie (handkerchief)، Aussie (Australian)، Barbie (barbecue) را تولید کرده است.
شما احتمالاً می توانید حدس بزنید که Chrissy pressies چه هستند.
پس سازی
یک نوع بسیار تخصصی شده فرآیند تقلیل به صورت پس سازی شناخته می شود.معمولاً کلمه ای از یک نوع (معمولاً یک اسم) کوتاه می شود تا کلمه ای از نوع دیگر (معمولاً یک فعل) را بسازد.نمونه خوب پس سازی فرآیندی است که توسط آن television (اسم) متداول شد و سپس televise (فعل) از آن ساخته شد.دیگر نمونه های کلمات ساخته شده توسط این فرآیند عبارتند از: donate (از donation)، emote (از emotion)، enthuse (از enthusiasm)، liaise (از liaison) و babysit (از babysitter).
در حقیقت، زمانی که ما از فعل backform استفاده می کنیم (آیا تو می دانستی که opt از option پس سازی شده است؟)، ما داریم از پس سازی استفاده می کنیم.یک منبع بسیار با قاعدۀ افعال پس سازی شده در انگلیسی براساس الگوی worker-work است.
به نظر می رسد که فرض بر این بوده است که اگر اسمی وجود داشته باشد که به er – ختم می شود (با چیزی از نظر صوتی نزدیک به آن)، در آن صورت ما می توانیم فعلی را برای چیزی بسازیم که اسم er – انجام می دهد.بنابراین، edit, editor خواهد کرد، sculpt, sculptor خواهد نمود و burglars، peddlers، swindlers، burgle، peddle، swindle خواهند کرد.
تبدیل (مقوله)
تغییر در نوع یک کلمه، برای مثال زمانی که یک اسم در نهایت به عنوان یک فعل مورد استفاده قرار می گیرد (بدون هیچ تقلیلی)، به صورت تبدیل شناخته می شود.عناوین دیگر برای این فرآیند بسیار متداول عبارتند از تغییر مقوله و تغییر نقش.
تعدادی از اسمها از قبیل bottle, butter, chair و vacation از طریق تبدیل به صورت فعل مورد استفاده قرار گرفته اند: ما دیشب آبجوی خانگی را در شیشه کردیم؛ آیا به نان و تست کره مالیده ای؟؛ کسی باید به جلسه ریاست کند؛ آنها تعطیلات را در فلوریدا سپری میکنند.این تبدیلها به راحتی مورد قبول واقع می شوند، اما برخی مثالها، از قبیل استفاده از Impact (اسم) به عنوان یک فعل، به نظر می رسد که بر احساسات برخی افراد به صورت نسبتاً منفی تأثیر می گذارد.
فرایند تبدیل به ویژه در انگلیسی نوین زایاست که کاربردهای جدید غالبأ پیش می آیند. این تبدیل می تواند شامل تبدیل افعال به اسمها، یعنی must, guess و spy به عنوان منبع a must, a guess, و a spy شود.
افعال مرکب (to print out, to take over) نیز به اسم تبدیل می شوند (a printout, a takeover).
یک ترکیب فعلی پیچیده (want to be) به یک اسم جدید تبدیل شده است، مانند «او در این گروه نیست، او صرفاً یک عضو بالقوه است.» افعال (see through, stand up) نیز صفت می شوند مانند see-through material یا stand-up comedian. یا صفات، مثلاً در a dirty floor, an empty room, some ideas و those nasty people می توانند به افعال to dirty و to empty یا اسمهای the nasty و a arazy تبدیل شوند.
برخی اسمهای مرکب نقشهای صفت یا فعل را پذیرفته اند که نمونه اش the ball park (اسم) است که در a ball-park figure به صورت صفت به کار می رود یا خواستن از کسی برای ball-park کردن برآورد هزینه.
اسمهای دیگر از این نوع عبارتند از microwave, mastermind, carpool و quarterback که همگی به صورت منظم به عنوان فعل به کار می روند. شکلهای دیگر از قبیل up , down می توانند همچنین فعل شوند، مثلاً در:
They’re going to up the price of oil.
We downed a few beers at the Chimes.
لازم به یادآوری است که برخی کلمات در هنگامی که آنها از طریق تبدیل تغییر مقوله میدهند، می توانند به صورت قابل توجهی تغییر معنی هم داشته باشند.to doctor (فعل) اغلب یک معنی منفی دارد که معمولاً با اسم منبع (doctor) ارتباطی ندارد. یک نوع مشابه از تحلیل دوباره معنائی در ارتباط با total (اسم) و run around (فعل) دارد اتفاق می افتد که اینها معانی منفی ندارند. اما بعد از تبدیل، اگر شما ماشینتان را total (فعل) کنید، و شرکت بیمه شما، runaround (اسم) به شما بدهد، در آن صورت شما یک مفهوم دوگانه از منفی خواهید داشت.
واژه های اختصاری
واژه های اختصاری کلمات جدیدی هستند که از اولین حروف مجموعه ای از کلمات دیگر تشکیل می شوند. اینها می توانند شکلهائی از قبیل Compact Disk) CD) یاvideo cassette recorder) VCR) باشند که در آنها تلفظ شامل گفتن جداگانه هر حرف است. به صورت معمولتر، واژه های اختصاری به صورت کلمات واحد جدید تلفظ می شوند، مثلاً در NASA, NATO یا UNESCO.
این مثالها حروف بزرگشان را حفظ کرده اند، اما واژه های اختصاری زیادی صرفاً اصطلاحات روزمره می شوند، مانند laser , radar , Scuba , zip code.
حتی ممکن است شما صحبت در مورد یک snafu را بشنوید که مشهور است که ریشه آن در situation normal, all fouled up است، اگرچه در مورد کلمه افدار مناسب در آن عبارت اختلاف نظر وجود دارد.اسامی سازمانها اغلب طوری طراحی می شوند که واژه اختصاریشان مبین یک اصطلاح مناسب باشد، مثلاً در MADD و WAR. برخی واژه های اختصاری جدید چنان سریع وارد کاربرد عمومی می شوند که متکلمین زیادی در مورد معانی اجزای تشکیل دهنده آنها فکر نمی کنند.ابداعاتی از قبیل ATM و PIN اجباری اغلب با تکرار یکی از اجزایشان به کار می روند، مثلاً در: من بعضی مواقع که به سمت دستگاه ATM می روم، شماره PIN خودم را فراموش میکنم.
اشتقاق
در لیستمان تا اینجا، ما با چیزی که به مراتب رایج ترین فرآیند کلمه سازی است که در تولید کلمات جدید انگلیسی یافت می شود، سروکار نداشته ایم. این فرآیند اشتقاق نامیده می شود و آن به وسیله تعداد زیادی از تکه های کوچک زبان انگلیسی حاصل می شود که معمولاً در لغتنامه ها لیستهای مجزا به آنها داده نمی شود. این تکه های کوچک را معمولاً وند توصیف می کنند. برخی نمونه های آشنا عبارتند از un-, mis-, pre-, -fal, -less, -ish, -ism و -ness که در کلماتی مانند unhappy، misrepresent، prejudge، terrorism، boyish، careless، joyful و sadness دیده می شوند.
پیشوندها و پسوندها
با نگاه دقیقتر به گروه پیشین کلمات، ما می توانیم ببینیم که برخی وندها باید به ابتدای کلمه اضافه شوند (برای مثال -un). اینها پیشوند نامیده می شوند. وندهای دیگر باید به آخر کلمه اضافه شوند (برای مثال ish-) و پسوند نامیده می شوند.
تمام کلمات انگلیسی ساخته شده توسط این فرآیند اشتقاق یا پیشوند دارند یا پسوند یا هر دو را. بنابراین، mislead یک پیشوند دارد، disrespectful هم پیشوند و هم پسوند دارد و foolishness دو پسوند دارد.
میانوندها
نوع سومی از وند هست که معمولاً در انگلیسی به کار نمی رود، اما در برخی زبانهای دیگر یافت می شود.
این میانوند نامیده می شود و همانطور که از اسمش پیداست، آن وندی است که در داخل کلمه ای دیگر گنجانده می شود.
ممکن است متوجه اصل کلی به کار رفته در اصطلاحات خاص شد که اینها بعضی مواقع در شرایط پیش بینی نشده یا اعصاب خردکن توسط انگلیسی زبانهای از نظر عاطفی تحریک شده به کار می روند:
در فیلم «ای کاش اینجا بودی»، شخصیت اصلی عصبانیتش (از دست شخصیت دیگری را که به تلاشش برای برقراری تماس با او ادامه می دهد) با جیغ گفتن جمله زیر بیان می کند:
Tell him I’ve gone to Singabloody pore!
ناسزا ممکن است حتی یک جزء به صورت میانوند به کار رفته داشته باشد، مثلاً در godtripledammit!.
ما می توانیم به این شکلهای «جا داده شده» به عنوان گونه خاصی از میانوند در انگلیسی نگاه کنیم. اما گروه بسیار بهتری از مثالها را می توان از Kamhmu فراهم کرد، زبانی که در آسیای جنوب شرقی صحبت می شود. از این مثالها، ما می توانیم متوجه شویم که یک الگوی منظم وجود دارد که توسط آن میانوند -r n- به افعال اضافه می شود تا اسمهای متناظر را بسازد. اگر این الگو به صورت عمومی در زبان یافت شود و ما بدانیم که شکل krnap در این زبان اسم برای ‘tongs’ است، در آن صورت، ما می توانیم فعل متناظر «محکم گرفتن با انبر (tongs)» را کشف کنیم. طبق مری فیلید و دیگران (۱۹۶۲)، منبع این مثالها، آن kap است.
فرآیندهای چندگانه
اگرچه ما روی هرکدام از این فرآیندهای کلمه سازی به طور مجزا تمرکز کرده ایم، اما گرفتن رد بیشتر از یک فرآیند مؤثر در ساخت یک کلمه خاص ممکن است. برای مثال، اصطلاح deli به نظر می رسد که از طریق فرآیند ابتدا قرض گرفتن delicatessen (از آلمانی) و سپس کوتاه کردن آن شکل قرض گرفته شده یک اصطلاح انگلیسی آمریکائی متداول شده است. اگر کسی بگوید که: problems with the project have snowballed، می توان کلمه آخر را به صورت نمونه ای از ترکیب تحلیل کرد که در آن snow و ball ترکیب شدند تا snow ball (اسم) را بسازند، که آن بعد از طریق تبدیل به فعل تبدیل شد.
شکلهائی که به صورت واژه های اختصاری شروع می شوند نیز می توانند فرآیندهای دیگر را پشت سر گذارند، مثلاً در استفاده از lase به عنوان یک فعل که نتیجه پس سازی از laser است. در اصطلاح waspish attitudes، واژه اختصاری WASP، حروف بزرگش را از دست داده است و در فرآیند اشتقاق یک پسوند (ish-) را به دست آورده است. یک واژه اختصاری که هرگز به نظر نمی رسد که حروف بزرگش را از دست داده باشد، از young urban professional به اضافه پسوند -ie، همانند هیپوکوریسم، می آید تا کلمه yuppie (ثبت شده اولین بار در سال ۱۹۸۴) را تولید کند.
اما یک فرآیند کاملاً متفاوت به تشکیل این کلمه جدید کمک کرد که به سادگی با عنوان قیاس شناخته می شود که در آن کلمات جدید تشکیل می شوند تا از جهتی شبیه کلمات موجود باشند. Yuppie از طریق قیاس با کلمه قبلی hippie و یک قیاس کوتاه عمر دیگر (yippie) به صورت یک کلمه جدید ممکن شد. کلمه Yippie همچنین یک مبنای واژه اختصاری داشت (youth inter- national party) و در مورد برخی دانشجویان در ایالات متحده آمریکا به کار می رفت که علیه جنگ در ویتنام اعتراض می کردند.
براساس یک جوک، yieppies فقط به این خاطر بزرگ می شدند که yuppies باشند. و این فرآیند ادامه می یابد. قیاس دیگری با کلمه yap (یک بند غر زدن) به گذاشتن نام Yappies روی تعدادی از جوانان حرفه ای پر سروصدا کمک کرد. البته بسیاری از این کلمات جدید می توانند یک عمر بسیار کوتاه داشته باشند. شاید تست عموماً پذیرفته شده ورود کلمات اخیراً ساخته شده در یک زبان چاپ آنها در یک لغتنامه است.
اما حتی آن ممکن است بدون اعتراضات از طرف برخی صداهای محافظه کار اتفاق نیفتد، همانطور که نوح و بستر، هنگامی که اولین لغتنامه اش در سال ۱۸۰۶ منتشر شد دریافت، که به خاطر نوشتن کلماتی مانند advocate و test به عنوان فعل و به خاطر گنجاندن کلمات حاکی از بی سلیقگی از قبیل advisory و presidential مورد انتقاد قرار گرفت. به نظر می رسد که در مورد این که قرار بود کدام کلمات جدید در زبان تدوام داشته باشند، نوح حس تیزتری داشت.