اصطلاحات ضروری با مثال های کاربردی 5

بدون ديدگاه

اصطلاحات ضروری انگلیسی با مثال های کاربردی 5 :

1. To Come across As = به نظر می رسد

 She came across as rather stupid, because she was one of the best readers in the class.

بنظر می رسد که او برخورد احمقانه داشت، چون او یکی از بهترین خوانندگان صنف بود.

2. To Come To =به هوش امدن

وقتی کسی از یک بیماری جدی و یا حادثه به هوش می آید

Mr. Jones was in a coma for a week. He finally came to this evening. After the accident the fireman couldn’t get the injured woman to come to.

آقای جانز برای یک هفته بیهوش بود. او سرانجام این بعد از ظهر به هوش آمد. بعد از حادثه، آتش نشان نتوانست زن زخمی را به هوش آورد.

3. To Cope With =

به مشکل فرد، اشیا و یا وضعیت رسیدگی کردن.

His family had to learn to cope with his alcoholism. I just can’t cope with John anymore. He’s hopeless.

خانواده وی مجبور بودند یاد بگیرند که با مشکلات یک الکلیسم رسیدگی کنند. من دیگر نمی توانم به جان رسیدگی کنم. او ناامید است

4. To Date (Someone) =

وقتی دوفرد تصمیم دارند یک رابطه رمانتیک داشته باشد که در نهایت به ازدواج ختم می شود.

Maria has been dating Thomas for two months already. I’m too busy. I don’t have time to date.

ماریا دو ماه است که با توماس ازدواج کرده است. من اما خیلی گرفتار هستم. وقت برای ازدواج ندارم.

5. To Die Away =

آرام شدن (صدا)، ضعیف شدن

The sound of her voice died away as she disappeared into the fog.

صدایی ناخوشایند او درحال آرام شدن است مثل اینکه او در مه ناپدید می‌شود

نوشتن دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

error: Content is protected !!